بنام معبود عاشقان::.
خدایا...
تو مسئولی خداوندا مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی..
کدامین دست جز دست تو غم ریزد به کام من
چرا شد قرعهء محنت بنام من
که حتی نیمه شبها اشک غم ریزم بپای تو
به امید صفای تو ... به امید دوای تو ...
خدایا عاصی و خسته به درگاه تو روو کردم
نماز عشق را آخر به خون دل وضو کردم
دلم دیگر به جان آمد در این شبهای تنهایی
بیا بشنو تو فریادی که پنهان در گلو کردم
دلم دیگر به جان آمد در این شبهای تنهایی
بیا بشنو تو فریادی که پنهان در گلو کردم
خدایا گر تو درد عاشقی را میکشیدی
تو هم زهر جدایی رو به تلخی میچشیدی
اگر چون من به مرگ آرزوها میرسیدی
پشیمون میشدی از اینکه عشق رو آفریدی
پشیمون میشدی از اینکه عشق رو آفریدی
بگو هرگز سفر کردی سفر با چشم تر کردی
کسی را بدرقه با اشک تو با خون جگر کردی
ز شهر آرزوهایت به ناکامی گذر کردی
گل امید تو پرپر به خاک رهگذر کردی
خدایا گر تو درد عاشقی را میکشیدی
تو هم زهر جدایی رو به تلخی میچشیدی
اگر چون من به مرگ آرزوها میرسیدی
پشیمون میشدی از اینکه عشق رو آفریدی
پشیمون میشدی از اینکه عشق رو آفریدی
|